Error loading page.
Try refreshing the page. If that doesn't work, there may be a network issue, and you can use our self test page to see what's preventing the page from loading.
Learn more about possible network issues or contact support for more help.

درون تو طلاست

Audiobook
1 of 1 copy available
1 of 1 copy available

شبی، برف فراوانی آمد و همه جا را سفیدپوش کرد. دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید. یکی از آنان گفت: «کار ساده‌ای است!»، بعد به زیر پای خود نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود را بلند کرد تا به رد پاهای خود نگاه کند. متوجه شد که به صورت زیگ زاگ قدم برداشته است. دوستش را صدا زد و گفت: «سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی». پسرک فریاد زد: «کار ساده‌ای است»، بعد سر خود را بالا گرفت، به در مدرسه چشم دوخت و به طرف هدف خود رفت، رد پای او کاملا صاف بود.

Formats

  • OverDrive Listen audiobook

Languages

  • Persian

Loading